
سالهاست که ساکنان خیابان شهید اسفندیانی ۶ در محله گوهرشاد هرروز یکدیگر را میبینند از حال هم باخبرند. در همه این مدت، کارهای بسیاری برای همسایهها و هممحلیها انجام دادهاند. از انجام کارهای خیر گرفته تا برگزاری مراسم مختلف. یکدیگر را خواهر صدا میکنند و پشتشان به هم گرم است. برای کمککردن از هم پیشی میگیرند و اجازه نمیدهند مشکلات سد راه فعالیتهایشان شود.
صفورا حیدری، فرهنگی بازنشسته، ۴۵سال پیش ساکن اینجا شد. همسایهها او را به کارهای خیرش میشناسند. علاوهبر کمک به نیازمندان ساکن محله، حمایت از دانشآموزانی که والدین بدسرپرست دارند، از مهمترین کارهای خیر اوست. او میگوید: تنها کاری که میتوانستم برای این دانشآموزان انجام دهم، تهیه ارزاق و بردن به درِ خانههایشان بود. هر وقت هم نیاز بود در درسها به آنها کمک میکردم.
از دیگر فعالیتهای صفوراخانم برگزاری دوره قرآن در ماه مبارک رمضان و پهنکردن سفره افطار در پانزدهمین روز این ماه همزمان با میلاد امامحسن مجتبی (ع) است. سفرهای که به قول همسایهها هرکدام به اندازه خودشان نخودی در آش آن میاندازند.
صفورا خانم میگوید: این سفره به همت همسایهها هر سال انداخته میشود. همه در خرید مواد اولیه آن همکاری دارند و اینجا را خانه خودشان میدانند. همه در کمککردن از هم پیشی میگیرند. این همسایهها حکم خواهر را برایم دارند و در همه این سالها در خوشی و ناخوشی کنارم بودهاند.
صفوراخانم، باهره مرادیزاده، دیگر همسایه قدیمیشان را معرفی میکند که چندسالی زودتر از آنها به این محله آمدهاند. وقتی باهرهخانم ساکن اینجا شده نوجوان بوده و با خانواده پدری زندگی میکرده است.
همه در کمککردن از هم پیشی میگیرند
او بعد ازدواج نیز همینجا ماندگار شده است. همسایهها او را به اخلاق خوش و صبوریاش میشناسند. یکی از ویژگیهای این خانواده این است که خانه بزرگ پدریشان را دراختیار دیگر همسایهها میگذارند تا مراسم مذهبی را در آن برگزار کنند.
مرادیزاده میگوید: همسایههای اینجا از قدیم هوای همدیگر را داشتند. مثلا همسایه دیواربهدیوار خانه پدریام، چندسالی میشود که به رحمت خدا رفته است. او هرسال روز چهلوهشتم شلهزرد میپخت و کلی مهمان داشت. خانهشان کوچک بود و ما از مهمانهایش در خانهمان پذیرایی میکردیم و مادرم آبگوشت قورمهسبزیاش را میپخت.
باهرهخانم چندسال پیش درگیر بیماری سرطان شد و در این مدت، همین همسایهها کارهایش را انجام دادند. او میگوید: صفوراخانم هرروز به دیدنم میآمد و کارهایم را انجام میداد. حتی در آن مدت، چند کار بانکی داشتم که همه را خودش پیگیری کرد و در آن روزهای سخت کنارم بود.
زهرا قدوسی همسایه دیگری است که باهرهخانم او را معرفی میکند و از کارهای خیرش برایمان میگوید. اینکه چطور هوای کارگرهای سر گذر را دارد و هر وقت توانسته، برایشان غذا و میوه برده یا برای فرزندانشان که عروس و داماد شدهاند، جهیزیه درست کرده است.
زهراخانم میگوید: انجام کار خیر سخت نیست؛ فقط کمی همت و پیگیری میخواهد. در همه این ۴۷سالی که اینجا زندگی میکنم با کمک همین همسایهها این کارها انجام شده است.
تهیه جهیزیه و کمک به بیماران به پول نیاز دارد و او هروقت مواردی از این دست پیش آمده، بدون رودربایستی سراغ همه همسایهها، ازجمله کسبه و ساکن رفته و موضوع را با آنها در میان گذاشته است.
زهراخانم میگوید: هرکدام از همسایهها دوست داشته باشد و هرچه در توانش باشد، کمک میکند. من فقط رابطی برای رسیدن کمک به نیازمندان هستم؛ این کاری است که از دستم بر میآید. کار خیر با کمک همسایهها به سرانجام میرسد و ثوابش ماندگار است.
* این گزارش شنبه ۲۳ فروردینماه ۱۴۰۴ در شماره ۵۹۸ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.